(امشب که دادی ساقیا پیمانه در میخانه ام )

ساخت وبلاگ
 

امشب که دادی ساقیا پیمانه در میخانه ام
ترسم نیاساید کسی از خنده مستانه ام

در جمع میخواران یکی ساقی اگر هشیار هست
گو گیردم دست و بَرَد از میکده تا خانه ام

این خانه را در میزنم در وا کنید ای عاشقان
آن شمع بزم افروز را پروانه ام پروانه ام

این صبح خندان از کجا ، این نور تابان از کجا
تابیده همچون مهر و ماه در ظلمت کاشانه ام

با کس ندارم گفتگو در بسته ام بر غیر او
تا آشنای او شدم با عالمی بیگانه ام
#######
در کار ما ای مدعی گیرم که سنگ انداختی
ای بی صفت چون میکنی با همت مردانه ام

جواد توکلی


برچسب‌ها: غزل از کتاب شاید که تو باشی
+ نوشته شده در  ساعت &nbsp توسط جواد توکلی   | 

از ما چه می گریزی ما را هوای عشق است...
ما را در سایت از ما چه می گریزی ما را هوای عشق است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javadtavakkoli بازدید : 302 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1396 ساعت: 1:16