از ما چه می گریزی ما را هوای عشق است
آن وعده ماندنی نیست اینجا بقای عشق است
بغضی شکسته داری ، حرفی نگفته داری
با من بگو که قلبم دردآشنای عشق است
آمد اشارتی کرد رفت و قیامتی کرد
آسان ز دست دادی این ردپای عشق است
در آتش و شراره ققنوس این هزاره
می سوزد و دوباره آتش فزای عشق است
تا کی شکسته حالی با عمر احتمالی
این سنگ بیخیالی اول بنای عشق است
ای دل ببین چه راندی ما را کجا کشاندی
خطی عجیب خواندی کو ماورای عشق است
من کیستم چه دانی در دور سالیانی
گردی ز استخوانی آن هم فدای عشق است
جواد توکلی
برچسب : نویسنده : javadtavakkoli بازدید : 234